کد مطلب:172967 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

راه زدودن آفت عوام زدگی
در هر جامعه ای، اگر شخصیت ها، گروه ها و عقاید با «حق» سنجیده شوند و حقیقت معیار قضاوت باشد، آن جامعه گمراه نخواهد شد. اما اگر در جامعه ای حق درهاله ای از ابهام قرار گرفت و معیارهای سنجش حق شناخته نشد، در آن صورت اشخاص محور می شوند و اشتباهات شخصی افراد به نام حق ارزیابی می شود و زمینه ساز گمراهی می گردد. مخصوصا افراد سطحی نگر به سرعت به تردید می افتند و از اشخاص خوش سابقه ی دیروز و مشتبه امروز پیروی می كنند.

برخی از هنجارهای و ارزش ها وارد جامعه می شوند و افراد بدون آن كه واقف باشند از آنها پیروی می كنند. این مسأله وقتی پیچیده تر می شود كه افراد برخی از رفتارها و پدیده ها را قبلا نفی می كردند، اما بعد از مدتی در پی برخی از اقدامات یا اتفاقات آن را تأیید و از آن پیروی می كنند.

گاهی حركات توده ای پیش می آید كه در مسیر سراب مانندی حركت


می كنند، به راستی این چه فرایندی است كه مردم را به حركت جمعی (Collective Action) وادار می كند؟ باید گفت این در حقیقت همان تبدیل پدیده به هنجار است كه پس از تبدیل به مكانیزم درونی، انگیزش را در پی دارد و در نهایت مردم را وامی دارد تا از آن هنجارها پیروی كنند. باید از تاریخ عبرت گرفت، چرا كه سنت های تاریخی حاكم بر رفتار و اعمال اجتماعی، سراسر شباهت و همانندی است. مقام معظم رهبری برای پرهیز از عوام زدگی و استفاده مفید و سازنده از تاریخ می فرماید:

تاریخ یعنی شرح حال ما، منتها در یك صحنه دیگر:



خوشتر آن باشد كه وصف دلبران

گفته آید در حدیث دیگران



تاریخ یعنی من و شما، یعنی همان هایی كه امروز این جا هستیم، پس اگر ما شرح تاریخ را داریم می دهیم هر كدام ما باید نگاه كنیم ببینیم ما در این داستان كجاییم، كدام قسمت قرار گرفته ایم، بعد آنی كه مثل ما در این قسمت قرار گرفته آن روز چطور عمل كرد كه ضربه خورد، ما آن طور عمل نكنیم. [1] .

باید در مرحله ی اول حق را شناخت و سپس اشخاصی را با آن سنجید. شخصی به نام «حارث بن حوط» خدمت حضرت علی علیه السلام آمد و گفت: فكر می كنی گمان دارم اصحاب جمل گمراهند؟ نه، چنین گمانی ندارم! حضرت فرمود:

یا حارث! انك نظرت تحتك و لم تنظر فوقك فحرت! انك لم تعرف الحق فتعرف من اتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه [2] ؛

ای حارث! تو به پایین نگاه كرده ای و به بالای سرت ننگریستی ( كنایه از


آن كه بینش سطحی داری ) لذا در تحیر فرورفتی ( و ندانستی كدام سو را برگزینی ) تو حق را نشناختی تا كسی را كه بر حق است بشناسی و نیز باطل را نشناخته ای تا طرفدار آن را بشناسی.

بنابراین، اگر در جامعه ای حاكمیت از آن «حق» بود سالوس بازی ها و عوام فریبی ها رنگ می بازد. در غیر این صورت، آن جامعه بیمار و كانونی از ریاكاری، فریب، جو سازی و موج آفرینی فرصت طلبان خواهد شد. جبهه ی نفاق و باطل تقویت می شود، میان توده مردم و خواص واقعی طرفدار حق فاصله می افتد و با به كارگیری شایعه و تهمت، مردم را نسبت به فرزانگان و خواص جامعه بدبین می سازند و رفته رفته اعتماد عمومی را از آنان سلب می كنند و آنها را به بی تفاوتی و دوری از صحنه های حساس می كشانند. بدین ترتیب زمینه را برای امثال كعب الاحبار ( یهودی تازه مسلمان ) ، شبث بن ربعی ( نماد بوقلمون صفتی ) ، شریح قاضی ( دین فروش ) ، ولید بن عقبه ( احمق و فاسق ) ، عمر بن سعد ( مقام طلب ) و... فراهم می آورند و ابوذرها، عمار یاسرها، عبدالله بن مسعودها، هانی بن عروه ها، سلیمان صرد خزاعی ها و... را تبعید، خانه نشین یا شهید می كنند.


[1] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[2] نهج البلاغه، حكمت 262.